تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
samin A
در17 /02/ 1378 -
حنانه مومنی
در17 /02/ 1385
《قلمِ سیاه》 مبارکم باشی ای غم که هر شب در بغض متورم گلویم متولد می شوی و من استکانِ دهان تو را با خوش بوترین لغات می آمیزم؛ تا کام تلخ مرا بدون قند بنوشی در شعرِ خفتهِ لب های خشک قلمِ سیاه بر روی گون......
ادامه شعرچه تنگ مرا در اغوش گرفته ای آنچنان که تمام رسوایان جهان چشم فرو بسته اند! چه محو در من تنیده ای... ای غم چه هواداری تو دردا چه وفاداری تو... ......
ادامه شعرملیحا فکرکردم تو یک معجزه هستی! در تاریکی تو صبح روشن هستی! افسوس که تو سراب بودی جانا نابودی ما,برای تو بی معنا پس هر چه در این میانه ما بشنیدیم از عشق توو و ,مرد منی در دنیا هر جز به جز عاشقت هستم ه......
ادامه شعریاد آن دهکده و کوچۀ باریک به خیر یاد شب های مه آلوده و تاریک به خیر یاد فانوس و گِل و لغزش پاهای غریب یاد احساس خوش و رابطۀ نیک به خیر یاد راضی شدن از هیچ و به هیچ آسودن پرسه در کوی وفاداری و تشکیک به......
ادامه شعرجان بی تو به لب آمد،ای دلبر رویایی عمریست که سر کردم با این دل هر جایی رحمی بنما یارا بر حال پریشانم آتش زده بر جانم، این عشق سودایی از قصه عشق ما شهری خبر دارد تو فارغ و اما من آلوده به رسوایی هر چند......
ادامه شعردیگه بدجوری دلم تنگه برات واسه جنگلایی که توو چشماته کاش میتونستی بدونی دلِ من تاابد، تا همیشه خاطرخواته دلِ من خیلی داره شور میزنه خیلی وقته که اَزَت بیخبرم کاش میاومدی که دلشوره هامو با یه بوس......
ادامه شعرهمچو نی هر دم به صوتی آشکار همنوا با باد شهری کوهسار عشق را ترسیم با روحی صفا روی کاغذ صفحه ای از روزگار با سرشتی پاک جاری همچو آب قلب را فاتح نمودی پیش یار شاعری را یاد با اندیشه ای یادگاری دست خ......
ادامه شعربسم رب الشهداء و الصدیقین سرو بستان حسینی ای کوفیان و شامیان اینک شما و من جمعیت نامردمان اینک شما و من من سرو بستان حسینی ام در این صحرا در متن توفان دمان اینک شما و من من شاهد آل رسولم نامسلمانان ا......
ادامه شعراگر تقدیر آن قادر مقدر بر دلم گردد به تدبیرش در این دنیا تلاشم مقتدر گردد خداوندا سپاس از این همه اعجاز و تقدیرت مقدر کرده ای که من شوم تسلیم تدبیرت مدیر و مقتدر تنها تعلق بر تو دارد ربّ تویی ......
ادامه شعرنوری به دو چشم من از رب غفور آمد علم و ادبم نزدش آنگه که صبور آمد آن رحمت رحمانی عقل است و خدا داده آن عقل خدا داه اول به ظهور آمد ٭٭٭ هر کس به ر......
ادامه شعرارغوان شاد از آن است که یارش آمد سالها رفته ز بر، باز کنارش آمد ارغوان خنجرِ پاییز به جانش نرسد کان مسیحانفسِ و سایه، قرارش آمد پ. ن پیکر زنده یاد هوشنگ ابتهاج به ایران منتقل خواهد شد. ......
ادامه شعرآیا تمـاشـایی سـت پـــروازِ پـرستوها؟! حالا کــه شهـرم رفته توی جیبِ اخموها . اشبــاحِ سرگردان خبر دارند در این شهر پاشیده گردِ خواب حتی روی شب بوها . ما از رها بودن چه می فهمیم چون اصلا بــادی نم......
ادامه شعررسم خوبان، گریه در خندیدن است چشم بستن بر بدی، بِه دیدن است زخم را با بوسه پاسخ دادن است پای حق در هر زمان اِستادن است رسم خوبان، آری از خود ماندن است بر دوام دوستان، افزودن است سر درون لاک خلوت بردن ......
ادامه شعرز این نامرد می های ز ما نه من چه بنویسم زاین شورو شرر های زمانه من چه ئبویسم ز فریاد درو نم گر بگو یــم من چه گو یم ز این در و غم دوران و ا نفسا چه بنو یسم زمانه پر ز نیرونگ ریا گردیده ا ی جــ......
ادامه شعرنامه ای بخوان که دلم ناله سر دهد بُغضِ گرفته را به دو چشمانِ تر دهد کِلکِ سکوت را به دُرِ دیده گان شب بر برگ گل به دست نسیم سحر دهد نی نامه ای بخوان که دل قد خمیده ام خود را به دستِ قامتِ سروی، ثمر ده......
ادامه شعرسوزی مرا سازی مرا در آتش اندازی مــرا راهــم کنی سـوی خطــر بر اندکـی باری مرا با نازِ خود نازم کنی انــدک سرافرازم کنـی دستی به دستم آوری در شـور دراندازی مرا شادم......
ادامه شعربعد از این سینه ی من خانه ی اولاد غم است پر از این طایفه ی ظالم نامحترم است شرح آشفتگی از عشق قمر چهره ای است که برای من از او بهره تماما(تمامن) ستم است طفل احساس مرا برد و به من گفت نیا که سزای ت......
ادامه شعرای بهانه! چقدر زیبایی! اصلِ مهر یّ و پاک و بالایی مقصدِ بهترین تمنّایی شاهدِ خوش ترین تماشایی عاشقت شده ام. شعر پیشرو شعر سروش محمدعلی رضاپور (مهدی)......
ادامه شعران پل که خراب کرده ام پشت سرم ! پشتم به تو گرم بود ای تاج سرم از گرمیه ما, تو گرمتر هم دیده ای؟ بی بحث و جدل, مهربانتر دیده ای؟......
ادامه شعر