تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368
در گوش من آیه ی شفا میخواند آن لب که غزل های تو را میخواند بر پرده ی چشمان سیاهت تا صبح دستی روی کعبه ات دعا میخواند با پای نیاز دل به سوی تو دویده از مروه ی عشق تو صفا میخواند قربانی تو جان شده......
ادامه شعراسیر منطق خون ریز نادان درخت و رود و ابر و کوه و باران به روی شانه ی ، زخمی جنگل نشسته بوسه ی داغ بیابان ...
ادامه شعردر وصف ائمه شعذ های بسیاری نوشته ام که انتخابی ذخیره مینماینم ماه شعبان ماه عشق و ماه میلاد حسین است ماه شعبان د ماه شوق و ماه دیدار جسین است مــاه خــشــنــود ی و عشق مــولا یم علی شد ماه مولود ......
ادامه شعربسمه اللطیف عشق ورزی در تغزل چو خلوتی بدهد دست گوشه چمنی تو را به بر بنشانم که نور چشم منی کنم نوازش رویت به برگ گلبرگی به گیسویت بنشانم گلی و نسترنی شراب چشم تو را در کشم به چشم و لبت ببوسم از س......
ادامه شعرغم و شادی، خنده و گریه با هم چه ضیافتی توی چشات داری توو یه لحظه خنده داری توو چشات توو یه لحظه مثِ ابرا میباری یه دَم از عاشقی چشمات پُره و یه دَمِ دیگه پُر از نفرت و درد هیچکسی نمیتونه رد شه از ......
ادامه شعرمن از چشم ترت میترسم ازاین خون بال و پرت میترسم ازاین آشفتگی سرت میترسم کاش زبان سرخ دست از سر سبز بر میداشت سروش #حامی_شریبی......
ادامه شعرباد خسته، پر درد و زخمی بوی اعتراضِ سوخته می آورد. ترانه ها را تَلِ خاک در بر گرفته است. و سکوت، سهمِ ما... بعد از این همه سرود! به ناگاه، واژه ای خروش می کند نُت ها بر می خیزند... شیون، دستها را ......
ادامه شعر《مُشیری》 اجازه نمی خواهد بانوی شعرهایم باشی و بهانه ی نیمه های شب بیداری اَم کمی در شعرهایم قدم بزن بدون چتر زیر باران گیسو کمندِ بیت چهارمِ غزلم باش! خانم این چهار دیواری باش برای عصرهای دلتنگی اَم......
ادامه شعرصبح زود ..؟ آمدم از خانه بیرون صبح زود برلبم عطر دعا بود وسرود آرزوهایم فزون باهرقدم حسرت دریا بدل مانند رود بوسه میزد جان به لب با هر نفس درخیابانهای شهر غرق دود پایتخت از دود و دم فریاد داشت از ......
ادامه شعرمی نویسم از تو با هزاران زخم در گلو و صدها چلچله در بازو سینه چاک جهان هر چقدر تنگ تاریک و کور بند بندِ جانم بُریده باشد هر بندم به هر سو دورِ دور دوباره ام من زمانه اگر چه تیز قلم به قلم جوانه می زند......
ادامه شعرقسم به عشق و عاشقی به رنگ خوب رازقی به داغ هر شقایقی که دوستدار آن گلم قسم به حال عارفان قسم به ذکر عابدان به شوق وذوق سالکان که دوستدار آن گلم قسم به سرخی شفق قسم به زردی فلق قسم به مضغه وعلق که د......
ادامه شعربمان تا چشمه نور خدایی اگر خواهان باران خدایی بده تاریکی روحت به باران به آرامی ببند لولوی چشمان نوای حس باران آشنا است مه نور خدا در قطره ها است همان گونه بمان در حالت خویش به تزکی می برد با ساحت خوی......
ادامه شعر1 زیستن تهمت بزرگیست بر آنان که باخته اند بر آنان که رویای مرگ را به گردن نهاده اند 2 در برابر آنکه می رود و آنکه خواهد رفت و آنکه انتظار رفتن را به گردن نهاده است اعتراف میکنم من ، مرده ام 3 درد هزن......
ادامه شعرعشق آموختم؛ نگاههای تو بودش سبب تاب آوردم؛ رویین تن شدم در مشکلات چون دستان و دعاهای تو بودش سبب گر نشستم؛ زود برخواستم ز جا ذلف افشان چلیپای تو بودش سبب جمله رنگها آمد؛ باز قزح کامل شد رنگ بر چشمم ......
ادامه شعررسان آهوی وحشی را، همان تیزیِ آتش را تنفسهای مرگم را، کنم تا رام سرکش را چِشَم سرخیِ لبهایش، کِشم خطهای لبخندش برم ابروی رامش را، ببوسم رویِ جانش را سپیدیهای دندانش، سیاهیهای امواجش زنخدانهای ......
ادامه شعرای کوه اگر تو جای حافظ می نشستی اینگونه نمی بالیدی قامت می شکستی ای گوه اگر در دل تو راز دلش بود در دره یقینا به سکونت می نشستی ای جنگل اگر درد دل حافظ و داشتی در فکر نبودی چه درختانی تو کاشتی این......
ادامه شعرقالی دار مرا بده ای عشق، دار و ندار مرا بده این بار، سیب و انار مرا بده هر بار شعله بجانم کشیده ای یک بار، سوز و شرار مرا بده از درد، شانه ما را شکسته ای بردار! ایل و تبار مرا بده بر باد رفت......
ادامه شعراولین معلم کل انسان ها کل جانداران و کل بی جان ها کل عالَم ها و کل احسان ها کل خوبیها و کل عرفان ها نیست جز خدای آسمانها و زمین فروانانروای مطلقِ اولین و آخرین تعلیم میدهد نوزاد که گریه کند گشنه......
ادامه شعرآنکه سستی به جهان نیست در این معیارش واضح و ثابت و روشن بُـوَد آن آثـارش آنکه روشن شده آثار قدیمی اش به بشر چشم روشن شـود آخر زِ پی دیدارش ٭٭٭ هر که ب......
ادامه شعرقسم به ربی که جانم از اوست روح و روان و توانم از اوست دست و پا و چشم و گوش و دلم آیت است و یقین نشانی از اوست قسم به ماه و روشنایی ناهید قسم به کوه و قسم به چشمهِ رود قسم به سجدههای مهدی ابنِ علی ق......
ادامه شعر