نوشته های ادبی ویکتوریا اسفندیاری
پروردگارم ای نبض پاینده هستی در وجودمخلوقات سلام برمعبودی که از فراز می بیند ومن ادمی از فرود.سلام برانکه بی کران می بیند ومن ادمی محدود. سلام برپروردگاری که افرینده زمین وافرینده دل اسمانی است ومن...
ادامه نوشتهرودخانه تنها جریان اب نیست بلکه همجواری اب وسنگ است .اب در عین لطافت از سنگ سختر است ودر رسیدن به دریا مصمم تر.رودخانه واقعی زندگی ادمی است.ادمی مانند اب در راه خود به سمت دریا سنگهای مشکلات وخطاه...
ادامه نوشتهدر من چی می گذرد؟ سوال در درونم چون سنگ در دستان کودکی بر سطح مرداب وجودم دایره های تودر توایجاد کرده! دنیا بازارچه خریدن است یا فروختن؟ خریداریم یا فروشنده؟ میزان سنجش انسانیت کدام معیار است ؟ ...
ادامه نوشتهمن مرگ را در دیداربا زندگی دیدیم وهروز با ان زندگی میکنم.گذری طولانی وسخت فرساینده,گاهی خندیدم ولبخند راز زخمم بودواشکم لبخند مرگ.میدانم قصه نیستم که تعریف شوم وشعر نیستم که خوانده شوم ,نغمه نیستم که ...
ادامه نوشتهسلام برانکه مرا افریدزیرا در بین مخلوقاتش من ادمی اورا فهمیدم وبقدری که احساسش میکردم احساس بودن میکرد.سلام برانکه مرا اموخت که مهم نیست آدمها چگونه جواب سلامت را بدهند,اصلا جواب می دهند یانه ؟...
ادامه نوشتهسلام برهمسفرم تنهایی .سلام برانکه مرا انطور که بودم پذیرفت .سلام برهمسفر سالهای عمرم نگاه به روزهای رفته که می اندازم می بینم انچه دوست داشتم را هرگز در جمع نداشتم .نمیدانم بیرنگی زندگی من این چنی...
ادامه نوشتهم برایت مینویسم ای انکه همدرد منی و هم درد من . م پرواز چه حسی دارد؟ دنیارااز بالا چقدر حقیر می بینی ؟ پرواز, لذت بودن دارد یا لذت نبودن ؟ پرواز نیستی رسیدن به هستی است ؟ رهایی است یا دلبستگ...
ادامه نوشتهای ستاره هایی که از دوردستها وانسوی کهکشانها,ما رادربالا به تماشا نشسته ایدوزمین را از پشت انگشت خودحقیرمی بینید!آیا اسم ادم,الست وافسانه شوریدگیهای او را شنیده اید؟ در دل شب وبربام قیرگون اسمان ...
ادامه نوشتهاگر قرارباشد بخشیدنی ازعمق وجودت نباشد,من می روم وتو بمان ,کینه تو به کار این دنیابیشتر می ایدتادوست داشتن من . در دنیای کسی که که از هر فکر واندیشه ای از او محرومی, احساس بیگانگی می کنی ودر این تبعی...
ادامه نوشتهباران را که در ظاهرکه می نگریم سقوط قطره های اب است اما رازش به من می گوید که ازبخشش اسمان لبریز است .باران سقوط نیست اغاز قشنگ حرکت وزیستن وهمجواری است.مگرانسان می تواند به اسمان نیندیشد؟ باران وقتی...
ادامه نوشتهسلام .شروع ادمی سلام است وازاین رواست که پایان نمازسلام است واغازدیدار ادمی با معبود خویش درسکوت گاهی عمقی است که در دریا نیست ودراو بلندایی است که در کوه نیست و سکوت اوج وچکاد قله معرفت وفاصله ...
ادامه نوشتهسلام ایا تا بحال ویکتوریای من از خودمان پرسیدیم باهم بودن چه شرایطی دارد ؟ادمی نیازمندباهم بودن است اما نیازمندی باید دارای دولبه باشد.انسان بودن کشش خاصی برای ادمی داردواین نیازمندی ادمی ومیل به ح...
ادامه نوشتهسلام .سلام برانکه مرا افریدزیرا در بین مخلوقاتش من اورا می فهمیدم وبقدری که احساسش میکردم ,احساس بودن میکرد.سلام برتو..."م "که بمن اموختی که مهم نیست آدمها چگونه جواب سلامت را بدهند,اصلا جواب می...
ادامه نوشتهسلام برای من سلام نقطه شروع گفتار نیست اغاز ودروازه دیدار است ولحظه لذت پرواز افکار است .... شب تار است واسمان دلم بی مهتاب تو نیستی ولحظه ها ی" نگار" بی تاب بعداز تو نورچشمانم در پشت مه الو...
ادامه نوشتهپاییز این روزها امدن پاییز را به نظاره نشسته ایم .همیشه قدر زندگی را زمانی می فهمیم که شمارش معکوس چیزی را ببینیم پاییز تماشاگه افتادن هاست از برگ گرفته تا ریزش برخی چکادها وقله های باور ما.... واموخ...
ادامه نوشته