نوشته های ادبی ویکتوریا اسفندیاری

ویکتوریا  اسفندیاری

نیایش

ویکتوریا 16/ 3 /1397 0 دیدگاه

پروردگارم ای نبض پاینده هستی در وجودمخلوقات سلام برمعبودی که از فراز می بیند ومن ادمی از فرود.سلام برانکه بی کران می بیند ومن ادمی محدود. سلام برپروردگاری که افرینده زمین وافرینده دل اسمانی است ومن...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

جریان

ویکتوریا 21/ 3 /1397 0 دیدگاه

رودخانه تنها جریان اب نیست بلکه همجواری اب وسنگ است .اب در عین لطافت از سنگ سختر است ودر رسیدن به دریا مصمم تر.رودخانه واقعی زندگی ادمی است.ادمی مانند اب در راه خود به سمت دریا سنگهای مشکلات وخطاه...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

در من چی می گذرد؟ سوال در درونم چون سنگ در دستان کودکی بر سطح مرداب وجودم دایره های تودر توایجاد کرده! دنیا بازارچه خریدن است یا فروختن؟ خریداریم یا فروشنده؟ میزان سنجش انسانیت کدام معیار است ؟ ...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

من مرگ را در دیداربا زندگی دیدیم وهروز با ان زندگی میکنم.گذری طولانی وسخت فرساینده,گاهی خندیدم ولبخند راز زخمم بودواشکم لبخند مرگ.میدانم قصه نیستم که تعریف شوم وشعر نیستم که خوانده شوم ,نغمه نیستم که ...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

درون من

ویکتوریا 04/ 5 /1397 0 دیدگاه

سلام برانکه مرا افریدزیرا در بین مخلوقاتش من ادمی اورا فهمیدم وبقدری که احساسش میکردم احساس بودن میکرد.سلام برانکه مرا اموخت که مهم نیست آدم‌ها چگونه‌ جواب سلامت را بدهند,اصلا جواب می دهند یانه ؟...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

سلام برهمسفرم تنهایی .سلام برانکه مرا انطور که بودم پذیرفت .سلام برهمسفر سالهای عمرم نگاه به روزهای رفته که می اندازم می بینم انچه دوست داشتم را هرگز در جمع نداشتم .نمیدانم بیرنگی زندگی من این چنی...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

م برایت مینویسم ای انکه همدرد منی و هم درد من . م پرواز چه حسی دارد؟ دنیارااز بالا چقدر حقیر می بینی ؟ پرواز, لذت بودن دارد یا لذت نبودن ؟ پرواز نیستی رسیدن به هستی است ؟ رهایی است یا دلبستگ...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

نجوای دلتنگی

ویکتوریا 26/ 6 /1397 0 دیدگاه

ای ستاره هایی که از دوردستها وانسوی کهکشانها,ما رادربالا به تماشا نشسته ایدوزمین را از پشت انگشت خودحقیرمی بینید!آیا اسم ادم,الست وافسانه شوریدگیهای او را شنیده اید؟ در دل شب وبربام قیرگون اسمان ...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

اگر قرارباشد بخشیدنی ازعمق وجودت نباشد,من می روم وتو بمان ,کینه تو به کار این دنیابیشتر می ایدتادوست داشتن من . در دنیای کسی که که از هر فکر واندیشه ای از او محرومی, احساس بیگانگی می کنی ودر این تبعی...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

باران را که در ظاهرکه می نگریم سقوط قطره های اب است اما رازش به من می گوید که ازبخشش اسمان لبریز است .باران سقوط نیست اغاز قشنگ حرکت وزیستن وهمجواری است.مگرانسان می تواند به اسمان نیندیشد؟ باران وقتی...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

سلام .شروع ادمی سلام است وازاین رواست که پایان نمازسلام است واغازدیدار ادمی با معبود خویش درسکوت گاهی عمقی است که در دریا نیست ودراو بلندایی است که در کوه نیست و سکوت اوج وچکاد قله معرفت وفاصله ...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

سلام ایا تا بحال ویکتوریای من از خودمان پرسیدیم باهم بودن چه شرایطی دارد ؟ادمی نیازمندباهم بودن است اما نیازمندی باید دارای دولبه باشد.انسان بودن کشش خاصی برای ادمی داردواین نیازمندی ادمی ومیل به ح...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

سلام .سلام برانکه مرا افریدزیرا در بین مخلوقاتش من اورا می فهمیدم وبقدری که احساسش میکردم ,احساس بودن میکرد.سلام برتو..."م "که بمن اموختی که مهم نیست آدم‌ها چگونه‌ جواب سلامت را بدهند,اصلا جواب می...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

سلام برای من سلام نقطه شروع گفتار نیست اغاز ودروازه دیدار است ولحظه لذت پرواز افکار است .... شب تار است واسمان دلم بی مهتاب تو نیستی ولحظه ها ی" نگار" بی تاب بعداز تو نورچشمانم در پشت مه الو...

ادامه نوشته
ویکتوریا  اسفندیاری

پاییز

ویکتوریا 29/ 6 /1399 0 دیدگاه

پاییز این روزها امدن پاییز را به نظاره نشسته ایم .همیشه قدر زندگی را زمانی می فهمیم که شمارش معکوس چیزی را ببینیم پاییز تماشاگه افتادن هاست از برگ گرفته تا ریزش برخی چکادها وقله های باور ما.... واموخ...

ادامه نوشته
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا