تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حافظ کریمی

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ [ دلنوشته ای بر حزب ۱۶ آیات ۱ تا ۲۳ سوره مبارکه نساء] آیه ۱- یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْ......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

گر عمر من و چرخ کهن سرنگون شــود کی بینم آن خدای که بر من عیـان شــود گر من عمل به امـر خدایــم نـمی کنـــم کی لطف آن خدا به سرم سایبـان شــود ٭٭٭ گر عمر من زِ چرخ......

ادامه شعر
حافظ کریمی

[دلنوشته ای بر حزب ۱۷ آیات ۲۴ تا ۵۷ سوره نساء ] آیه ۲۴- وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ کِتابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِ......

ادامه شعر
حافظ کریمی

عاقد صدا کرد فاطمه آیا وکیلم ؟ زهرا به جای بله گفتن یاعلی گفت درآسمانها شعف و شادی شد مُهّیا کوثر که باعشق و محبت از علی گفت مُلک سلیمان زیر لفظش شد پشیزی وقتی که زهرا باصلابت ا......

ادامه شعر
jalal babaie

عبرت تاریخ را در ذهن خود تو کن مرور.شاید از این برگ تاریخ بشکند مارا غرور.گنج عالم را اگر داری مشو تو شادمان. ظالم دنیا مشو ظلمی به مردم تونکن در این جهان.در ره مهر وعطوفت دست مردم را بگیر.پیش از آن ......

ادامه شعر
میثم علی یزدی

آوای غزل ترانه دارد از تو دنیا همه جا نشانه دارد از تو در گوش من آهسته دلم روزی گفت دل دل زدنم بهانه دارد از تو بر روی تنش درخت پیری حک کرد سر سبزی من جوانه دارد از تو مه موی تو را دید و فلک ......

ادامه شعر
اسد حیدری

برداشته اند نامِ تو را از کوهت آنانکه از عشق نبرده اند بویی بی تو،هر دو پای عشق،می لنگد پادشاه عشقِ مجنونی در کنارِ کوهِ شیرینت بانگِ زیبایی رسد برگوش می کند معشوقه را مدهوش عشق بازی میکنی با سنگ با......

ادامه شعر
سعید فلاحی

داری ئۆمرم، برینێکی قووڵ لەپێێە لە دەس تەوری تەنیایی ▪︎برگردان: زخمی‌ عمیق دارد، درخت عمر من از تبر تنهایی! #زانا_کوردستانی ......

ادامه شعر
لیلا طیبی

[تقدیم به شهیدان] بند پوتینش را محکم‌تر بست؛ وقتی که گفتم نرو! عشقی بالاتر از من داشت!؟ به گمانم، خدا را پیدا کرده بود... #لیلا_طیبی (رها) ......

ادامه شعر
حسین خسروی

تو که مُردی همین یک سال پیش من که خوبم خوب من خوب باشی رفیق جای تو خالی نباشد ای… می‌چرخد رفیق گفته بودی خاطراتت ثبت کردی ولی نیست دفتر روی میز اینجاست در قلبم رفیق شرم دارد دوستت دارم ها بسی چون تو ر......

ادامه شعر
حافظ کریمی

یاشافی چهار طبع قرار داد خداوند جان/به هر حَیّ ای که آفرید مهربان چهار عنصری که حیات را بقاست /همان آب و آتش، هوا ،خاک راست چو اشرف نمود خلقت آدمی / تمام عناصر به انسان همی و شد آدمی اشرف کائنات......

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

بـه دنیـــا کـار اگــر آلــوده مـی بـود بـه عـقـبـــی کـار گـردد رو بـه بـهـبــود بـه دنیـــا هـر کـه عـقـبـــی را نظر داشت در عـقـبـــی مـی بـرد از کار خـود ســود ......

ادامه شعر
فاطمه  مهری

سخت است دل کندن از خیالی که تنهایی هایم را زندگی می کرد طفل خیالی که هیچ وقت بالغ نشد خسته از آغوش نامادری ناکامی هایش را زار می زد... دست هایم از آستین صبر بیرون مانده وپای خواستنم دراز تر از گلیم ا......

ادامه شعر
رها فلاحی

عروسکم دق کرده آه از یک تنهایی بلند... #رها_فلاحی ...

ادامه شعر
مهدی فصیحی رامندی

دگر فریاد بی‌آوا به سر دادن بی‌فایدست دگر آوای یاری هم خروشیدن بی‌فایدست برفتش ماه تابانم چو او مه رخ، طارم ندید به جانانم، که شب تارم جلوسیدن بی‌فایدست حمیما یاد هنگامی کزو نوشی چل چشم نور دگر یک چ......

ادامه شعر
عباس پاریزی

تویی درمان درد من مرو از پیشم ای مــادر به جان من بمان پیشم ندارم خواهشی دیگـر ندارم مثل تو یاری کند عشقش نثــار مـــن بدون مزد و پاداشی تویی ام بهتـری......

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《 قندِ تلخ》 باران ناخن می کشد بر تن پُر آبله پنجره ای تنها و گُلدانی که تنگی نفس گرفته؛ شاید..، شعر تازه دَم من در گلویم خشکیده میان لبخند مرموز بخار سماور با طعم گس لب سوز پائیز در آخرین جرعه ی چا......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف بی نفس امروز ولی نعمت ما از نفس افتاد فریاد بسی کردم و فریادرس افتاد رفت و به وضو شست سر و صورت و دستش برگشت و کمی رفت و ز پایش سپس افتاد آن دست که عمری همه جا حامی مان بود شد سرد به یک......

ادامه شعر
ادریس علیزاده

بنا شد سازه هایی که ، بقصد دام ما را بپا چون سست، گویای غم فرجام ما را تمامیت این خاک مقدس حیله بستند فرو ریزد به تلخی چون تمام کام ما را به چه جرمی برای مردم ما رنج خواهند پیاپی حیله بندند بر توقف،......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف آشوب دوران از تطاول های بی پایان که بر جان رفته است طاقت و صبر و قرار از جان نالان رفته است آن چنان گرم است بازار عمل در این زمان کآبروی مومنان و ارج ایمان رفته است 《 مشکلی دارم ز دانش......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا