تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اشرف السادات کمانی
در16 /02/ 1394 -
narges omidi
در16 /02/ 1370 -
علی احمدی
در16 /02/ 1358 -
گوهر قوامی
در16 /02/ 1380 -
فرزاد الماسی
در16 /02/ 1366 -
مریم عرفانیان
در16 /02/ 1367
اولین شرط طهارت لقمه های معده است گر نباشد پاک لقمه،حاصلش در روده است آنچه انسان را ز حیوان برتری بخشیده است طیبات است ، طیباتی که بُوَد رنجش بدست لقمه ی طاهر،طهارت بر دل افزون میک......
ادامه شعرلەیلاکم کە بوو بە پایز تۆ هەنارەکان بچنەو بووم بێرا... دەمەوەێ شەوگاری درێژی پایز هاوڕێ بوونی دەسەکانی تۆ بم هەتا گەیشتن بە بەێانی هەنار تەنانەت بەڵمەێکە... ▪ برگردان: لیلایمن! پاییز که شد تو انا......
ادامه شعرقلمم زبانش گرفتهست! گویی لال شده، [زبان بسته]!!! از بس، از دلتنگی برایش گفتم وُ او نوشت... #لیلا_طیبی (رها)......
ادامه شعر« منزلگه یار » هر که در مدت عمرش ، پی مِهر دل نیست بی دلی لایق هر منزل و هر محفل نیست آن زمان ره بـتوان بُرد ، به منزلگه یار گر تو را مهر کس دیگ......
ادامه شعرهان ای رفیقِ غریق در ورطۀ خیال! برخیز و بندهای جهالت ز خود بگیر راهی به سوی حکمت و آزادگی بجو گاهی سراغِ مهرِ عدالت ز خود بگیر جای سکوت و نشستن در کنجِ واهمه بر پای شو و ننگِ ذلالت ز خود بگیر رنگی نو......
ادامه شعربسمه اللطیف رهایی و عشق ای چشمهایت از رم آهو رمیده تر ابروی تو ز قوس کمان ها کشیده تر جان و تنت شکفت به آغوش من به ناز سیب درخت قامت تو شد رسیده تر پیراهنم شده است کنون از شتاب و شوق از برگ و بار ب......
ادامه شعرننویس لطفا! یک جو صداقت توی گندمزار ما نیست حرف از رفاقت بر سر بازار ما نیست گرگی برادر های مان را خورده شاید غیر از لباسی پاره چیزی بار ما نیست شب زنده داری هایمان را خواب نوشید صبحی همآوای دل بید......
ادامه شعرمادام که وابسته معبود پلیدی لعین از خشم تو ، آتش بشود سینه ز کین آرامش ما در به غارت شدنی بود ولی آگاهی ما بند جهالت، که همواره کمین مبهوتم از این گسترش ق......
ادامه شعرباشد به سرت عامل ابلیس حواست ایران شده با نعره ی تکبیر حراست بِشتاب نمیری فقط، ای سارق ناشی اندازه ی دستان کجت نیست ریاست الحق چه حقیری تو ازین فاصله، تنها غولت به نظر ساخته از دور سیاست یک غدّه به پا......
ادامه شعر[دلنوشته ای بر حزب ۱۳ آیات ۹۳تا ۱۳۲ سوره آل عمران ] آیه ۹۳- کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی إِسْرائِیلَ إِلاّ ما حَرَّمَ إِسْرائِیلُ عَلی نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراهُ قُلْ فَأ......
ادامه شعردر دایـره دنیــا هـر قدر کـه گردیـــدم علـم وادب و دانـش تا دیـدم و بـرچیـــدم علم و ادب و دانـش در خلق جهان کم بود حرفـش به زبان خلق می بود که بشنیـــدم ٭٭٭ در خلق همی......
ادامه شعرآن لحظه که دستان تو را حس کردم قطره های باران، در دشت های گونه ام غلتیدند در زمان آن ورتر که نگاهت به آنها افتاد، گل های دلم روییدند رنگ سرخ آنها، گونه ام را تر کرد تو که لبخند زدی، همگی خشکیدند که تو......
ادامه شعرسه گلشنی به نام مرد بلند سر (آغازگر:) "خبر رسید:" (پیکره/بدنه:) بر نبض دار، سر زده، مرد بلند سر شعر تری دگر زده، مرد بلند سر دوران گذشت و باز گل سرخ در حیرتِ شهادتِ هر چشم شد خسرو، خسروِ سرِ آز......
ادامه شعرهنوز از نامَت زخم میخورم نامَت هنوز پنهانِ شوم مرا میگدازد نامَت سایهی شکاریست که به ظلمت آشکارترست وُ پرندهتر نامَت در عمر من لانه دارد تمامِ تو نام است ای نامِ نامِ نامْ ای به غایتْ نا......
ادامه شعرسالیست، سروِ سبزِ سوزنیِ سربلند را تاکها، پوشاندند و خم کردند رنگها میبینند علفها انتظار میکشند بادها هو میکشند فصیح، مستانه در کنجِ میخانه میخواند شاخه نباتش را مهدی فصیحی رامندی......
ادامه شعرای آن که دلت در گرو یار بود .مهریه ی بالا بدان نکته ی هشدار بود .یاری که لبش خنده ی بسیار کند .مهریه تو را زود گرفتار کند.آن کس که تو را گفت که آخر که گرفت و که داد.شیاد بود درو برت زندگی ات داد به ......
ادامه شعردوباره کودتای غصه های پنهانی دوباره انقـلاب واژه های زندانی ... و شاعری نشسته در گذار ثــانیه ها تنش . دلش . در انحصار فصل عریانی دوباره بوی دردسر می آید از شعرش دوباره از خطـر" گذر به عمق ویرا......
ادامه شعرچه شد در من نمیدانم فقط دیدم پریشانم نبود ،نشانی از تو که بدانم این مسیررا بی تو بمانم؟ کاش عاشق نباشم یا که بی تودر این کلبه نباشم......
ادامه شعر《فرمان جنگ》 صدای توست که قلم بی موقع می نواخت بر روی کاغذهای مچاله شده، انگار در این زمانه ی سکوت کسی نمی شنود صدای جیغ جوهرها را که آرام فرمان جنگ صادر می کنند میان رقص ناقوس های زنگ زده؛ و چقدر دلخ......
ادامه شعرمسخ از خنده های ممتدمان هی مصمم به کودتا بشویم حاکمیت به دست عشق افتاد تا برای همیشه "ما" بشویم حالمان از قدیم بهتر شد زیر گوشم یواش می گفتی: بارالها مباد روزی که ما دوتا یک وجب جدا بشویم شاید این......
ادامه شعر