(۱)
نماز خورشید می‌‌خواند
روزهای سیاه
گل‌ِ آفتاب‌گردان...!

(۲)
یک نفر، از نسل من
از خورشید می‌سراید
هزار سال دیگر...!

(۳)
با نگاه تو
قد می‌کشد
این درخت تنها...!

(۴)
ویار جنگ دارد
این عروس!
با بوی ...

چه آوردی به روزم هیچ می دانی امان ازتو
من و کنج قفس اما تمام آسمان از تو

من و خاموشی اما صد دهان فریاد پنهانی
بگو هر قدر می خواهی سکوت از من زبان از تو

بنازم شور مستی را خماری می پرد از سر
اگر بر لب...

76

ماه شعبان ماه عشق مــاه میلاد حسین است
مــاه شــعبــا ن مــاه د یـــدا ر حسین است

ماه خشنودی و مــاه مــولایـــم عــلی شد
ماه مولود گل سرخ شهادت بهر مولایم علی شد ...

هروز دلم چشم به در دارد
تا دوست ز در این دروازه در آید
هرچند که در آینه چشم ات مستم
تا ابد شاید چشم من به در باشد

دگر هیچ

یک حرف دگر مانده بگوئیم و دگر هیچ
دست از سر دیوانه بشوئیم و دگر هیچ

در گسترده قامت و زیبائیت ای باغ
دلداده به یک شاخه موییم و دگر هیچ

کی می رسی ای خاطره ی سبز بهاران
تا در تب و تاب تو بروئی...

« دو راه »
بریده باد زبانـی ، که در توانایـی
نگوید آن سخن حق ، مگر که نـتوانی
بگو تو حرف حقیقت ، اگر که لازم شد
تقیه1 لازم دینـس ، به طـرز پن...

کبوتری غمگین‌ام،
محصورِ میله‌های قفس...
که هر شب،
رویای شیرین پرواز می بینم!


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

گلو ها بغض می‌کنند گاهی ...
این طبیعی‌ست
گلو را آورده اند که بغض کند ...
گلو فضای مسالمت آمیز رنجش هاست ...در پهنه ی تیرگی ها .
اما اما اما
دلها که بغض کند
چیزی از چشم‌هایتان فواره می‌زند...
دست که...

شیخ از سر سجده سربرآورد، ببین!
زاهد سر دیگ، لنگر آورد، ببین!
از لحظه ی آمدش، حرم، بوی عفن
باد آمد و بوی عن برآورد، ببین!













با احترام
تقدیم به نگاه پرمهرتان
رامین خزائی
...

بسمه اللطیف
سخن عشق

اگر چه عشق فقط واژه ای به گفتار است
هزار نکته شیرین از آن پدیدار است

به نزد اهل محبت طنین این واژه
چنان تلاطم توفان دل در افکار است

عجیب ذکر خوشی هست و در حقیقت آن
به ساحت دل ...

به دنیا باختی

به محض اینکه بگذاری قدم گور
همه دارائی از تو میشود دور

حریمت میشود  خالی  ز اقوام
تو می مانی  هزاران پیلتن مور
 
حساب بانکی و املاک وفرزند
 همه هیچ اند ، ماندی سخت مهجور

به دنیا باختی...

مثل بوسه ی تبر بر تن درخت
عشق
همان قدر لطیف
همان قدر خشن

« سخنم را »
برگو تو حسن،خود چه کنی این سخنم را
غافل نـنشین غصب نـمایند سخنم را
من با تو بـگفتم: بـشناسی سخن من
مردم نـشناسند و نـدانند سخنم را
ه...

سیگار و شمع و شعر و پنجره
جای تورا پر نمی کند
پُک های تند و دود
اشک و سکوت و آه
بغض غلیظ حنجره
جای تو را پر نمی کند
تصویرِ یادگاریِ دوران سرخوشی
دفترچه ای پراز خاطرات سبز
تسبیح و مُهر و دعاهای نا...

می روند از پی هم روز و شب عمر ولی
غم دنیاست که پیوسته به دل می ماند
.............................................
وقتی به شب نشینی رویا نشسته ام
اعصاب لحظه های مرا خورد می کنی
...........................

آثار خـدا دیدنـد ، آنان که خـدا جویند
آثار نـمی بیننـد ، آنان که خطا پوینـد
آثار فروتن را ، در راه خدایـی جو
آن راه نمی جویند ، آنها که دغل گویند
٭...

به عشقت چون دچارم پس به دیدارم نمی آیی
چرا با اینکه می بینی گرفتارم، نمی آیی
به دیدارت کنی غافل مرا ای جان شیرینم
تویی آن حال نیکویم که تب دارم، نمی آیی؟
به سر رویای شیرینت نشسته تا که باز آیی
مرا ...

گر صفا خواهی گرو بردار عشق مصطفی
صد صفا از مصطفی آمد پدید ای باصفا
اهل فضلش مقتدای دین و دانش خوانده اند
دستگیر نوح و ابراهیم و موسی مصطفی
صدر و بدر عالم و افلاک روی و موی او
چون هلال مهر تابد بر...

86
آن روشنی وجود خلقت مولا عتی ز نزد ما رفت

آن شاه ولایت وامامت از صحجنه گیتی بسما رفت

در صبح زماه رحمت حق به هنگام نماز لاله در خون شد

بادست شقی ترین عالم از خانه چو مدتضی رفت

در و قت نماز صبح...

عاشقی سر گشته باشم مزد قلبم را بده
رعد چشمان قشنگت بر دو مژگانم زده

خوش آن روز بگیرد دوست دست ِ دوست
که هرچه وصال و پیوند نکوست، آرزوست

یکی عاشق دیگر معشوق پسندند
یکی در بند دیگر آزاد پسندند
من از آن عاشق و در بند و آزاد معشوق
من آن ۱ دگانه جان داده خود می پسندم

...

« جهل ابد »
ما بی خبران ،یک خبر از رأی تو جُستن
حسرت خورن آنها ،که خبر از تو نجستن
ما را که خبر نیست ، بود لازم جستن
آنها که بـجستن همه از دام بِـرستن
...

دخترم،
در پشت این دشت غریب
می‌پراند سنگ
تا بشکند شیشه درد...!
سحری در راه
کِرم شبتاب نمی‌تابد چرا ؟
نکند کودک دشت
سنگ بر تابش کِرم...!؟
سحری آمد و رفت
دخترم خاموش است...!
...

زنگِ سوال،
تعجبِ حافظه را بالا آورد
و زمینِ زیرِ پایِ من، قِل خورد

دستها،
تا حدِّ تنهاییِ من دراز شد و
نگاه ِ پر گلایه را بیدار کرد

و امروز،
آنگونه می نویسم
که هست...
و زبانِ تمام خاطره ها را
گِل...

توی این خونه که از تو خالیه
هیچکسی جاتو نمی گیره پدر
هنوزم بوی تو رو حس می کنم
آدم زنده نمی میره پدر

رد انگشت تو مونده
روو همین گونه ی خیسم
اگه این گریه بذاره
دارم از تو می نویسم

دنیای بی تو دنیا...

دلبر زیبای من! عشوه کن و ناز کن
در دلِ سنگیِ خود، پنجره ای باز کن

از قفسِ تنگِ تن، مرغکِ دل کن رها
پر بزن و رقص کن، باز تو پرواز کن

روز نو و سال نو، آمده ایّام نو
قصّه‌یِ عشقی دگر، ماهِ من آغاز کن
...

حتا
خیال با تو بودن
می تواند
صفوف رژه مند خوش وقتی و خوش بختی را
از دروازه ی دردآلود دل خوشی های من
عبور دهد
و زادگاه امپراطوری بادهایی باشد که
وزش های نجات دهنده ی آن
نویدگر بارش
و خاموشی ظلمت و خلاء...

وقتی می‌گویی دوستت دارم
انگار کسی در حنجره‌ات
تار می‌زند

وقتی می‌گویم دوستت دارم
انگار کسی در گلویم
نی می‌زند

دوست داشتن شبیه موسیقی است
شنیدن کافی نیست
باید حس شود

کاش می‌شد صدایت را دید
چشمانت ...

فریاد نیست؛
سکوت من
لبریز لحظه های حسرت انگیزیست که
درونشان صدها بار
شکستم.

بداهه
جوادمرادی

بسم الله النور
صلوات بر محمد و آل محمد(علیهم السلام)

از بوی گلستان بی مثال محمد
گردیده جهان مست لایزال محمد

چون آب حیاتی به درون ظلمات است
هر جلوه نورانی جمال محمد

سر برزده هستی به تجلی و تعین
از...

خوشا به فال نیکم که سامان منی
تو هم جان منی هم تو جانان منی

(۱)
با جاده به سوی تو می‌آیم
جاده می‌پیچد
اما من گرفتار خیالم!
نمی‌دانم من گم شده‌ام یا جاده...؟!
(۲)
باران که بیاید
در تلواسه‌ها...

« شادی و غم »
ما پیچ و تاب ، دور جهان را ندیده ایم
در طول عمر ، در چم یک ره رسیده ایم
حرفی اگر زِ پیچ و خم ره شنیده ایم
حرفـی شنیده ایم و حقیقت ندیده ...

در غارِ حرا
عید مبعث- 27 رجب
محمّد(ص) با خدا هر شب، دعایی تا سَحَر دارد
وَ در غارِ حَرا گویا، نگاهی تازه تر دارد
تمامِ عمرِ خود هر دم، به دنبالِ خدا بوده
خدا از اوّلِ خلقت، بر او گویا نظر دارد
میانِ ب...

یامحمد یا رسول اللە

زمین میزبان فرشتگان عرش خدا شده
گفتگوی شاد بین مردگان و زنده ها شدە
خبری از نورالغیب آمده
که مبعث خاتم النبی محمد رسول اللە شدە
عید مبعث مبارک و خجسته باد

سکینه شهبازی...

دهان گل را می‌بویم،
جیب افرا را می‌کاوم
عقاید آقاقی را می‌پرسم؛
آه،،،
عجیب‌ست،
همه و همه
--به قداست تو؛
معترف‌اند!


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) ...

پرچمی سرخ به تابوت وطن می‌پیچد
پیِ هر حادثه را شعر به تن می‌پیچد

از افق سر زده انگار فروغی اما
ناله‌ی مرغ سحر در سر من می‌پیچد

سوسن و یاسمن آورده بهاران اما
بوی دلمرده‌ی کافور و کفن می‌پیچد

بوی مُش...

صلوات
تقدیم به پیامبر نور و رحمت
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::
بر خاتم مُرسلین مُکرر صلوات
بر نام علی ، نام پیمبر صلوات
بر سلسله ی نسل کریمان ب...

پنجره ی خانه اش
مهر و موم است و نام من انتظار...

اوکراین
من از روسیه بی دین و بی ایمان می ترسم
ز آمریکا و از کل جهانخواران می ترسم
از آن ظلمی که در پنجشیر بر سردار افغان رفت
و از کشتار و قتل مردم اوکراین می ترسم
ز یاد خاطرات جنگ حالم می خورد بر هم
چ...

در دلم طلب هوای تازه کردم ز جان ** آن نسیمی که خوش می‌وزد ز بعد باران /// شوم زخانه برون بخوانم ز دل شعری ** چو می‌رسد بوی خوشی ز گلها و درختان /// نفسی تازه بنمایم که این دنیا در گذر است ** خوشا آندم...

(۱)
قول می‌دهم
با نگاه تو
قد بکشم ...!
(۲)
قرارمان پاییز بود
نیامدی
انارها ترکیدند...!
(۳)
به هوای دیدنت
غزل‌غزل
شعر سپید سروده‌ام
تو در کدام ردیف نشسته‌ای...؟!
(۴)
شعرم را
آهسته ورق بزن!
عاشقانه ها...

ما با خـبرانیـم که با عهـد و قراریـم
از جنگ و جهالـت و تـقلّب به کناریـم
جنگ است که ویرانـه کُنـد مُلک عدالت
ما حافظ بر صلـح در این ملک و دیاریـم
٭٭٭
هر کس ب...

در اشکال بیان
جنگی آغاز شده
که کلمات را پس می دهد و
زبان را جا می گذارد
در دل پر خون
چه بگویم؟!
که از لای دندان ها
اعصاب می زند به همه جای اندوه،
می افتم گوشه ای
مچاله شده
و فشار پوتین را
روی قفسه...

بسمه اللطیف
پری وار

در گذر بار دگر یار پری وار گذشت
مست گشتیم ز دیدارش و هشیار گذشت

بود در آن گذرش رایحه باغ بهشت
چون نسیمی که دمی در دل گلزار گذشت

خنده ای بود شکوفا به لبش از ناز و
با چنین وضع در ...

فالِ قَهــــوه، ابـــرُ بــــاد آمـــد، تَهِ، فِنجـــان من
تَلخ نوشیــــــدم و بَد تَر شُـــد، غَم پِنهـانِ من

گُفــــت: بــــاید بُــــگذَری از دِلبـــرُ، از یــــارِ خود
دَرد از عُمـــقِ نِگــــاه...

یک شهر بی خبرم
پیداست از طلیعه مهر پگاه تو
بیناست آنکه بیافتد به چاه تو

صد باغ خاطره هستی برای من
یک شهر بی خبرم از نگاه تو

هرچند مانده ام از پا ولی چه باک
زیباست ماندن در نیمه راه تو

دیریست کافر ه...

خندیدی و پــرســیــدی ڪــجــاســت جــایــتــ
ڪــشــیــدم آهی وگــفــتــم هر جــا ڪــه نــبــاشــد هوایــت
ترسم از روبرو شدن باتوست
فراری ام از خنجر ابرو و تیر نگاهت
پهن است مدام تور خیالش

#فاطمه _مهر...

نمیدانی که میبینم نهان را
خداوندی که داده این توان را
دراین دنیا که پر مکر و فریب است
چه دانی قتل و غارت در جهان را
چپاول می‌کند هر چیز ممکن
ز مسجد صومعه صاحب کران را
در این جا کلبه ای برپا همیشه
در ...