آمار فعالیت سایت
- تعداد کاربران:2,322
- تعداد اشعار:28,457
- تعداد نظر:195,426
- تعداد بازدید:7,106,958
امروز با صدای شاعر
پر بازدید ترین اشعار
آخرین حضور کاربران
-
پارسا .
33 دقیقه و 7 ثانیه قبل -
سیاوش دریابار
1 ساعت و 23 دقیقه و 24 ثانیه قبل -
مهدی رستگاری
2 ساعت و 4 دقیقه و 59 ثانیه قبل -
محمد مولوی
2 ساعت و 22 دقیقه و 57 ثانیه قبل -
مهدی سیدحسینی
2 ساعت و 29 دقیقه و 50 ثانیه قبل -
لیلا طیبی
3 ساعت و 57 دقیقه و 9 ثانیه قبل -
سعید فلاحی
4 ساعت و 11 دقیقه و 34 ثانیه قبل -
شهناز عیدی وندی
4 ساعت و 35 دقیقه و 23 ثانیه قبل -
رجبعلی باقری
6 ساعت و 30 دقیقه و 52 ثانیه قبل -
طارق خراسانی
6 ساعت و 35 دقیقه و 3 ثانیه قبل -
لیلا سعیدی
6 ساعت و 36 دقیقه و 12 ثانیه قبل -
محمود فتحی
7 ساعت و 28 دقیقه و 53 ثانیه قبل -
فرامرز عبداله پور
8 ساعت و 31 دقیقه قبل -
افسانه نجفی
8 ساعت و 55 دقیقه و 31 ثانیه قبل -
متین حکیم پور
9 ساعت و 31 دقیقه و 37 ثانیه قبل -
کیوان هایلی
10 ساعت و 23 دقیقه و 7 ثانیه قبل -
امیر عاجلو
12 ساعت و 33 دقیقه و 23 ثانیه قبل -
محمدهادی صادقی
12 ساعت و 34 دقیقه و 33 ثانیه قبل -
alireza shokouhiyan
14 ساعت و 15 دقیقه و 40 ثانیه قبل -
امین غلامی
16 ساعت و 47 دقیقه و 22 ثانیه قبل -
یعقوب پایمرد
17 ساعت و 49 دقیقه و 12 ثانیه قبل -
جلال بابائی
18 ساعت و 29 دقیقه و 14 ثانیه قبل -
مهدی نصرت آبادی
19 ساعت 35 ثانیه قبل -
سعید نادمی
19 ساعت و 50 دقیقه و 44 ثانیه قبل -
علی معصومی
20 ساعت و 42 دقیقه و 57 ثانیه قبل
- 14/ 12 /1398 به سایت شعر ایران خوش آمدید با ارسال و ثبت اشعار خود از سرقت ادبی آثارتان جلوگیری کنید |
- 10/ 2 /1403 به سایت شعر ایران خوش آمدید با ارسال و ثبت اشعار خود از سرقت ادبی آثارتان جلوگیری کنید |
راهِ دعا سد شده است
درد از خانه ی یک رفته و در صد شده است
حالِ من چون همه ی مردم ما، بَد شده است
آن که می کُشت جوانان وطن را، به خدا
آدمی بود، ندانم که چرا دَد شده است؟!
دیدم از پشتِ زنی تشنه ی آزادی و عشق
هَشتکِ خ...
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد
کی در هیجان آید ،آن دل که غمین باشد؟
چون در طربش آرم، این پیکر فرسوده؟
کز جور زمان عمریست، با مرگ قرین باشد
یک لقمه به ما دادند، با خون دل آغشته
انگار که ذاتِ م...
لباس شخصی ها
پلیس، کم تر جولان می داد
"میزان، رأی ملت" بود و، اعتراض آرام، آزاد
و جمعی از این گفته ها، شاد
سکوت بود و فریاد
لباس شخصی ها آمدند.
شعر پیشرو
شعر سروش
محمدعلی رضاپور
قانون بود
در تردید بود و نب...
ثانیه های عبور آب
ثانیه های عبور آب
با کوزه ای شکسته اگر بند می زدند
قلب مرا به چشم تو پیوند می زدند
در سینه ام به برکت مژگان سرکجت
با هر لبت به کام دلم قند می زدند
شرجی تر از همیشه به امواج بیکران
ذر موج موج موی ت...
باز هم با دروغ آمده بود
باز هم با دروغ آمده بود
شاه بیت دروغ ها شده بود
یک نقاب گشاد هم زده بود
مردم، او را به سُخره می دیدند.
شعر پیشرو
شعر سروش
محمدعلی رضاپور...
دوبیتی 312
آدم به راه حرص و طمع ها کشیده شد
در راه حرص و رسم جهالت دویده شد
دردا که حرص کی بگذارد که آدمی
در گوشه ای به حالت خود آرمیده شد
٭٭٭
داستان سرایی حرص وط...
لا مخاطب !
پلک هایم
دمادم
روی مین ها پا می گذارند
در گلویم
هزار کبوترِ تیر خورده
هزار کبوتر بی پر
هوای پر کشیدن دارند
سیم های خاردارِ خاطره
نمی گذارندم
مریم را ببویم
مریم را بیاندیشم
اتاقِ تاریک،
به دورِ من ح...
غزل نگاه تو
هر بیت گویای احوالم که بود
هر قافیه تمثیل احوال تو بود
صبر من ز صبر جهان کاسته بود
کاش تمام مثنوی های جهان در وصف تو سروده بود
قلبِ من صدها شعر مثنوی تقدیم تو کرده بود
غزل تمام اشعارم با اسم تو ردی...
دیوارهای فراموشی
《دیوارهای فراموشی》
گاهی باید باخت
آنچه را که بُرده ای
مثل شب هایی که
از ترنم شعر بر لبانت جاری می شود؛
گاهی باید ساخت
آنچه را که سوخته ای
مثل روزهای زندگی که
از پَر پروانه ای تنها در روزگاری غریب
بر ...
دست جلّادان چو ضحّاکی ولی
سروری از آن کسی شد با کلاه
امر معروفی کند دور از تباه
گر چه آشوبی به پا در خطّه ای
دست افرادی به اوباشی گناه
ناحقی را حق عیانی در دیار
هر چه اموالی به غارت بی سپاه
گوشه ای افتاده بینی زیر پا
بی گن...
بانوی ایمان
آنکه روشن از فروغ او چراغ مذهب است
دختر شیر خدا، بانوی ایمان، زینب است
آنکه خود شاگرد درس حیدر کرّار بود
بی گمان آموزگار بی بدیل مکتب است
آنکه داغی پشت داغی دید و ابرو خم نکرد
آسمان صبر و ایمان...
به الهه شعر سوگند
به الهه شعر سوگند
ساعت صفر عاشقی نزدیکیست
وتوماه ترین شعرمن
درمهتابی ترین شبی.....
نزدیکترین به خورشید عالمتاب
بی تاب.....م.مهتال...
بوسه های آبی
به سرت دست میکشم
به جانپناه این همه شعر
به تنت
به ساعت گرم بوسه های آبی
.
.
.
و گلهای لیمویی پاییز میشکفد
در تو غرق میشوم
روزها آب نمینوشم
بر اندام ساحل مفتون باران میبارد
جنگهای صلیبی از زخمهای خست...
بهار در پاییز
باز صدای دلنوازت برایم نغمه سرایی میکرد
تا که صدایت قطع شد
خورشید دلم غروب میکرد
در غروب پاییزی نگاهم،
با حضورت بهاری دل انگیز طلوع میکرد
نفس های پاییزم بخاطر وجودت چه بیقراری میکرد
شاخه درخت پاییز...
کنار چشمه ی بی آبی خشکیدم
کنار چشمه ی بی آبی خشکیدم
نه برگم سالم ازدرد ماند نه ساقم راحتی از پیله گرهای ناهنگام
یکی دوشاخ ناقابل ازاین تن پرتکلیف باقی ماند
عجیب است تابه حال گندی تنم پابرجاست
شکستن بایدم روزی
قوت مردی تبر برد...
زنی بدون دهان ،بدون گلو، بی رگ
لبخند بزن !
به انبساط دو تا موج گسسته ز هم
و سه تا خط پهن منحنی ،وصلیم
به رسپریدون تزریقی اکتفا نکنید!!
بدون جنگ ،ما هم از همان نسلیم
به عاشقانگی داٸمی سینوسیست
به تابع ترشیدگی تو و من نیست
چقدر...
غمگینی قلم
غمگینی قلم
چه شد که دانه زنجیر پای هم شده ایم
به پای خاطر آشفته هم قدم شده ایم
اکرچه همدم سرویم و قله های رفیع
به زیر بار مصیبت دوباره خم شده ایم
من و تو فوج پرستوی آسمان همیم
که دانه دانه از این ب...
یاد روزی کن اراذل در زمین
1
یاد روزی کن اراذل در زمین
همچو کفتاران شغالان در کمین
خون خلقی را بریزند ای رها
با تنازع حکم قانونی همین
2
شرم بادا حاکمان تاریخ را
زیر پا له خلق را در هر کجا
حاکمیت اجتماعی با نظام
گه به بی ن...
دوبیتی 310
صاحب نظران ، رد شدن از پرده ی پندار
تا آنکه به رفتن به ره ، آن پرده نگهدار
صاحب نظری باش ،تو هم مثل همان ها
تا بلکه مشخص نگری صانع اسرار
٭٭٭
ای وای ...
دوبیتی 311
یاران نــظر کنیــد ، وفــاداری شــهید
جانش فـدای امـر خدا شد ، بر این امیــد
همّت نــمود و حرمت حق را نگاه داشت
تا عاقبت به نزد خـدا گشت رو سفیــد
٭٭٭
در محضر و...
ای وای از این سخن
*
گفتا تــو را چــه شد؟!
رنگت پریده پس چرا؟ چه شد؟!
من محرمم ، تــو رازِ دلت را بـــه من بگو
در عـالــمِ تــو مـاجــرا چه شد؟!
دیدی چه ها؟ چه شد؟!
*
گفتم که عاشقم
حاصل مرا ز عشق بوده...
دختران حوّا
《دختران حوّا》
بی تو انگار تمام باغ شعرم
بدون درخت سیب است
ببین..!
چگونه دختران حوّا
با سُرمه ی غزل خوان چشمان خود
زمین را به انتظار آدم نشسته اند؛
در دل هایشان هزاران
زخم کمین کرده
که با هر تیغ کمان ...
سلول کاغذی
" سلول کاغذی"
تا تو دور می شوی
نور به علف ها، هرز می رود
و طاقت نازک بنفشه
از لبه ی سیاهی
پرت می شود
روی من،
بغض چشم هایم شکسته!
و مانده ام
که چگونه از باد
تنم را برگردانم
به رگ های سبز،
آن روزنه
چ...
دوبیتی 309
ای آنکه تو این خواندن حق است به فالت
آسایش دنیـاست ،که انگشت محالت
آن جور و جفاهـا که بیامـد به سر تو
آن جور و جفاهاست ، که گردیده وبالت
٭٭٭
هـر نیت نیکو ...
بازدید ویژه
محبوب ترین اشعار
بیش ترین آرا
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368